English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1040 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
investigate U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stone pit U محل بدست اوردن اطلاعات اجر
getting U بدست اوردن فراهم کردن
get U بدست اوردن فراهم کردن
win U بدست اوردن تحصیل کردن
wins U بدست اوردن تحصیل کردن
gets U بدست اوردن فراهم کردن
bought U خریداری کردن بدست اوردن
reaped U جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping U جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
reaps U جمع اوری کردن بدست اوردن
reap U جمع اوری کردن بدست اوردن
grossest U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
pretest U امتحان مقدماتی بعمل اوردن
obtained U بدست اوردن
soothes U دل بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
acquires U بدست اوردن
procures U بدست اوردن
impetrate U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
procuring U بدست اوردن
soothed U دل بدست اوردن
come by U بدست اوردن
procure U بدست اوردن
procured U بدست اوردن
offer U بدست اوردن
soothe U دل بدست اوردن
offers U بدست اوردن
offered U بدست اوردن
obtain U بدست اوردن
catch U بدست اوردن
earns U بدست اوردن
gets U بدست اوردن
gained U بدست اوردن
get round U بدست اوردن
getting U بدست اوردن
gain U بدست اوردن
earned U بدست اوردن
gains U بدست اوردن
earn U بدست اوردن
get U بدست اوردن
pick up U بدست اوردن
recouping U دوباره بدست اوردن
insure U بیمه بدست اوردن
recovering U دوباره بدست اوردن
recover U دوباره بدست اوردن
attaining U بدست اوردن بانتهارسیدن
recovers U دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust U دل کسیرا بدست اوردن
step into U بسهولت بدست اوردن
acquirability U امکان بدست اوردن
recouped U دوباره بدست اوردن
finagle U باحیله بدست اوردن
recoups U دوباره بدست اوردن
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
attained U بدست اوردن بانتهارسیدن
regain U دوباره بدست اوردن
retrieve U دوباره بدست اوردن
retrieved U دوباره بدست اوردن
strike a balance U موازنه بدست اوردن
to get back U دوباره بدست اوردن
attain U بدست اوردن بانتهارسیدن
having U بدست اوردن دارنده
attains U بدست اوردن بانتهارسیدن
retrieves U دوباره بدست اوردن
recoup U دوباره بدست اوردن
to come into a property U دارایی را بدست اوردن
get back U دوباره بدست اوردن
regains U دوباره بدست اوردن
regained U دوباره بدست اوردن
have U بدست اوردن دارنده
regaining U دوباره بدست اوردن
analysis U بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
entered U بدست اوردن قدم نهادن در
recovers U دوباره بدست اوردن بازیافتن
enters U بدست اوردن قدم نهادن در
recovering U دوباره بدست اوردن بازیافتن
impetrate U با عجز و لابه بدست اوردن
resuming U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
bring in U امتیاز بدست اوردن در پایگاه
circumstantiate U قرائن وامارت را بدست اوردن
enter U بدست اوردن قدم نهادن در
resume U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumed U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recover U دوباره بدست اوردن بازیافتن
resumes U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
finagle U بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
pre empt U با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
cards U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
racketeers U از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
card U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
land hunger U از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
to have a bone to pick U بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
racketeer U از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
cupidity U حرص واز برای بدست اوردن مال
to take out a patent U حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
take over U بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
enquire U استفسار کردن
bbs U اطلاعات و پیام پایگاه داده که توسط مودم و اتصال کامپیوتر بدست می آید
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
warping U پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
enquiry U استفسار
queries U جستار استفسار
querying U جستار استفسار
inquiringly U ازراه استفسار
queried U جستار استفسار
query U جستار استفسار
pre load U بار کردن مقدماتی
supercharge U متراکم کردن مقدماتی
preselect U انتخاب کردن مقدماتی
prolegomenon U مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training U اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
to gain time U دست بدست کردن
to shuffle from hand to hand U دست بدست کردن
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
aperture card U روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
nine's complement U که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
complementing U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complement U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complemented U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complements U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
lion heart U مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
overprint U فهرنویسی کردن اطلاعات
debriefs U اطلاعات کسب کردن
debrief U اطلاعات کسب کردن
debriefed U اطلاعات کسب کردن
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
input U عمل وارد کردن اطلاعات
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
to gather information [about; on] U جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
defense system aquisition U سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
interviews U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
contamination U ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
interviewed U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
interview U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviewing U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1دست به اقدامات عجیب و غریبی می زنند تا دل محبوب خود را بدست بیاورند و جواب مثبت را از او بگیرند.
1ICR
1Arousing
1pedal pamping
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com